۱. الان دقیقا 20 سال و یک ماه و 19 روزمه.. از بچگی عاشق عینک بودم ولی از 4 سال پیش که عینکی شدم علاقه ای بهش ندارم. قبل از عینکی شدنم هم همیشه فکر می کردم دنیا همینجوریه که من می بینم، همینقدر مات، کدر، و پر از تصویرهای نامفهوم عجیب غریب
۲. از بچگی دلم می خواست پرستار بشم اما نشدم. احیانا به خاطر ارضای حس خشونت طلبیم بوده. عقلم که رسید عاشق ادبیات نمایشی شدم.. اینکه کشاورزی چه ربطی به پرستاری و ادبیات نمایشی داره خود خدا هم نمی دونه.
۳. همیشه اواسط ترم عاشق رشته م میشم و نزدیک امتحانها یادم میاد چقدر از رشته ی دانشگاهیم بیزارم.
۴. زبون دراز، پررو، بی خیال، بی مسوولیت،مهربون (!)، خونسرد، غیر قابل پیش بینی، معترض، ناامید، تنبل، عصبی، خوش خنده، پرحرف (در حقیقت وراج)، با آرزوهای تموم نشدنی.. بی تفاوت به آینده، اگر اتفاقات بد زندگی را بدشانسی بنامیم به معنای واقعی کلمه بدشانس، کم توقع از زندگی، بی علاقه به هر نوع مراسم جشن، دندون عقلم داره درمیاد. هیچ وقت نتونستم ناخونامو اونقدر بلند کنم که همش یه اندازه شه. گاهی رفتارهای آنچنان احمقانه ای از خودم نشون میدم که خودم هم تعجب می کنم.. گیج، منگ، و کلی صفت متناقض دیگه! تفاوت سنیم با مامانم اینقدر کمه که در مقایسه با مامان دوستام جای خواهر بزرگ من میشه، به یک اندازه پشتیبان و لج درآر
۵. علاقه مند به: لواشک، عروسکهام (سیمین، کامبیز، چنگیز، امیربهادر، گل اندام، سهراب، مراد، بهروز)، بستنی دوقلوی میهن، پیانو (فقط خودش)، ویولن، میم جون، پسرداییم محمد (9 سالشه)، آدامس خرسی، آش رشته، لوازم آرایش، پستچی، 40چراغ، تاب، دریا، سر کار گذاشتن کسی، سر کار رفتن، فریدون مشیری، بابام، استاد ادبیات ترم اولم، هندوستان (!)، هیپنوتیزم با کلی چیز چرند دیگه
پ.ن۱: اینا از 5 تا خیلی بیشتر بود.
پ.ن۲: 5 تا خیلی کمه.
پ.ن۳: من بیشتر از 5 تام.
پ.ن۴: من اعتراض دارم.
پ.ن۵: یالا نوبت شماست:
مرتیکه، دندون یه آدم مرده، دیوونه، نارسیس جون، سوتی
خارج از نوبت: دو کلوم خودمونی
تو چقدر آدم باحالی هستی شرط می بندم خودت هم از این همه تنوع شگفت زده ای
خوش باشی
اطلاعات جامع و کاملی بود... ممنون دوست عزیز
سلام . پس من کوشم؟؟؟؟؟
حضور افتخاری خارج از نوبت!
آخ گفتی ادبیات نمایشی و کردی کبابم.
وب لاگ قشنگی درست کردی
تو که صبح آپ کردی !
چرا الان تو لیستی؟
یه ذره جا هم واسه ما بذار عزیزم!
باز گفتتتتتت
معذرت میخوام به خاطر کلمه ی آخر
یادم نبود!!!!
!!!!
salam kh0oBn bloge ghashangi darin khoshhal misham be bloge man ham sar bezanin montazeram be man ham sar bezanin va nazaret0ono dar moredesh begin thx babye
ببین می گی ما به درد هم نمی خوری اشتباه می کنی..ما کلی باهم تفاهم داریم..همین آدامس خرسی که الهی دورش بگردم یکیشه..تازه کلکسیون پوستاشم دارم:دی
اسم وبلاگ تون
منو یاد فیلم کی پکس انداخت
چه خاطراتی دارم با کی پکس
گذشت و هرگز بر نمی گردد
حتی خاطرات هم روزی کمرنگ می شوند
کمرنگ کمرنگ کمرنگ
..................................
دیوونه خونه ی من قلب من است!
با صداهایی که منتظرم دیگر نشنوم
از قلب م
..........................
وب جالبی دارید و قابل بخشش
خانم خوشگل چرا صورتت رو خط خطی کردی؟
اون عسکت منو به فکر واداشت.
شما مادر زادی همین جوری خط خطی بودی یا بعدا بر اثر سانحه خط خطی شدین؟
در هر صورت همدردی منو پذیرا باشید.
سلام چه طوری؟
عجب شخصیتی داری!
منم مث تو برای همسران کسانی که یه روزی دوست داشتم آرزوی سپید بختی کردم! مث خودتم همه ما مث هم هستیم!
با کیبورد شکسته می شه سر کرد
ولی با دل شکسته چطور؟
از اون بدتر دل بی تاب و منتظر چی؟
برو خدا رو شکر کن!
۳ رو کلی خندیدم .
وای. چقدر پشمالو شدی تو؟؟؟!!!! دماغت آبی نبود که. ای بابا. چرا اینجوری شدی!!!!!! زنبور دماغتو نیش زده؟؟؟
یادم رفت اسممو بنویسم. ماجرای این دماغتو تو چت حتما برام بگو. دارم می میرو از فضولی
راستی واقعا چرا ادبیات نمایشی اونم چند لحظه کوتاه؟؟؟
صورتت چرا خط خطی شد؟ :-؟
داداش ما خط خطی روزگاریم..
ریتم این وبلاگ رو خیلی دوست دارم... کمتر وبلاگی دیدم که از همش خوشم بیاد... اما از این یکی خیلی خوشم میاد... همه آرشیوت رو خوندم و از همه نوشته هات خوشم اومده... به نظرم از خودت هم خوشم میاد... اینها تو گلوم گیر کرده بود گفتم بگم...
مرسی در ضمن من قصد ازدواج هم دارم!
توام وارد بازی شدی
خوشحالم
نه من زیادی مهربون نیستم...
دخترم ( البته منم 65 هستم ) خیلی بی احتیاطی !
سعی کن هر بار که وبلاگتو مدیریت میکنی از اکونتت خارج شی !
حالا من پسسره خوبی هستم :) شاید بقیه اینطور نباشن !
راستی .... خیلی دلم میخاد ببینم راست میگی شیرینی یا نه !
خیلی خشمزه ای!
از ارنستو چه خبر
زنده س
رو دادی بهم؟ :O
من نمی دونم چرا انقدر نوسان دارم تو خوندن وبلاگت :-؟
یه مدت می خونم،بعدش یادم میره،دوباره یادم میاد...عین منصور خان که هی ریست میشه :دی
مگه قبلا هم می خوندیش؟؟؟
قبل از اینکه مجبورت کنم؟؟؟
سلام. ۱۲ رو هم نوشتم. فقط به خاطر تو. خودتو لوس نکنی حالا.
قبلا ها میومدی وبلاگم :دی
یکی دو بار هم افتخار چت با همدیگه رو داشتیم :))
ولی بعدش دیگه بچه معروف شدی و اینا دیگه :دی
هاننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با کلی علامت تعجب دیگه!
سلام دیوونه .
منم یه دیونم مث خودت .
شاید دیوونه تر از تو . به نظر من هیچکس تو دنیا عاقل نیست . به جز اونایی که فک می کنن دیوونن .
اتفاقا همه بهم میگن خیلی خوشمزم !
فقط نمیدونم چطوری تو از اونوره خط فهمیدی !
میگن دیوونه ها از همه عاقل ترن ! راست میگن !
حالا تو که اینهمه بهرنگو دوست داری چرا تو علاقه مندی هات ننوشتی اسمشو !!!!!!!!
ریگاردز ....... دی j متال ( از نوعه خوشمزش )
بابا تو دیگه از من هم دیوونه تر و بیکارتری!
میگم !
ناراحت نشی یه موقع ها !
فقط میخاستم یه شوخیه کوچیک با یه همدانشگاهی (فکر کنم همدانشگاهی باشیم اگه تو دانشگاه آزاد باشی !!!! و فکر کنم طرفای خیابون دانشگاه میشینی ! (طبق ای پیت ) ) داشته باشم ( آخه خودت نوشته بودی عاشقه سر کار رفتنی ! )
به هر حال .... خوش باشی .... این نظرو هم تائید نکن !!!!!!
بای Baby ریگاردز ..... دیjمتال ( از نوعه خوشمزش ...البته )
نشدم
باحال بودش!
داداش تیرت خورده به سنگ.. من مال اون یکی دیوونه خونه م
کیلومتر ۹ جاده ی قدیم بندرعباس-میناب!
باحال بود
تائیدش هم می کنم..!
خوب! ام م م...چیزه...می دونی....اگه بگم کم آوردم که خیلی ضایعس!! ولی فقط می تونم برات آرزوی بهبودی بکنم!!.....در ضمن! هر چند اول من دیوونه خونه رو ثبت کردم...ولی با این وضعی که تو داری...شیش دانگش رو هم به نامت می کنم!....و دیگه اینکه راستش به جا نیاوردم!...در اون مورد آخری هم باید بگم...هنوز مزدوج نشدم!! هر چند قصد ازدواج ندارم ولی مورد مناسبی هم پیدا بشه بدم منی آد!!...و من همچنان در کف تو و دیوونه خونه ات و اون ای-دی -اس ال ت! با همم!
عمرا
اول خودم دیوونه خونه رو ثبت کرده بودم
از ۴ خرداد ۸۴
کم آوردی خفن
هان؟
(بقیه شو درگوشی میگم بهت!)
چرا تعجب؟
!!!
چه خبرته از اون بالا نظرات رو تعطیل کردی تا اینجا؟!!!!!
چه وضعشه؟!
نظرخواهی پایینیا رو هم بسته بودم
واس خاطر این بازی خوشمزه مال اینو باز گذاشتم
اینم میره تو آرشیو!
این چه وضعیه؟!
کامنتینگ رو باز کن! چرا اینجوری میکنی؟ این ۲ هفته چه بلائی سر خودت آوردی باز؟ نکن اینجوری... :( نکن
وضع خوبیه
حرفهای بدبد و شخصی می خوام بزنم نامحرما نباید بکامنتن
تو بیا در گوش خودم بگو
اینجا اومدی چیکار؟
خب مثینکه اینجا نمی شه مث آدمیزاد برای هر پست کامنت گذاشت!!...ولی اون آخری: خب اگه شرایطش جور بشه چرا که نه؟! در ضمن!! نظرن با یک ماه چیه؟....در ضمن!من مشتاقانه در انتظارم ببینم بعد از امتحانات قراره چه جوری سیستم پرشین بلاگ رو از کار بندازی!؟
نه نمیشه
حتما باید اون بالا بزنم ورود آدمیزادگان ممنوع؟
قطب رو می تونی تنهایی هم بری..
...
من مشتاق نیستم چون می دونم چه بلایی قراره سر پرشن بلاگ بیاد!
سلام هم خونه
اسمت رو حدس بزنم البته شاید(شیرین)
ولی اخر بیو گرافیه داداش
ادامه بده موفق میشی البته فقط همین پست رو خوندم در مورد بقیه بعد نظر میدم
این رو یادته؟
غرغرهات به دل می شینه بچه جون!
بدترین درد اینه که دردی نداشته باشی..
یا این یکی..
چقدر خوبه که نماز می خونی... روزه می گیری... دائم الخمر نیستی... به اعتقادات شک نداری.. به شرطی که دیگه اینقدر چرت و پرت هم نگی!
یا این یکی...
نوار خالی گوش بده اینقدر حال میده!
آره منم اینجوریم منتها نوار خالی گوش نمیدم.. خوردیم به پیسی کامران هومن گوش میدیم!
یادت اومد منو؟اون موقع هنوز دیوونه خونه ی پردیس بود!!!
اووووووووووووووووووم
یافتمتتتتتتت